ای یار عزیز و جان شیرین
ای دلبر مهربان دیرین
یاد تو دوای روح غمگین
از دل به تو صد سلام و تحسین
***
آمد خط تو، گشادم آن را
بر دیدۀ تر نهادم آن را
قاصد، که بپا فتادم آن را
جان مژده بها، بدادم آن را
***
تو در خط خود چهها نوشتی
بس نسبت ناروا نوشتی
دربارۀ من خطا نوشتی
این خط خطا چرا نوشتی؟
***
من عهد تو را کجا شکستم؟
با کی، بجز از تو عهد بستم
کی رشتۀ مهر تو گسستم
بی یاد تو کی دمی نشستم؟
***
پیوسته در آرزوی رویت
بنشسته نظر کنم به سویت
شاید که وزد نسیم کویت
دلزنده کند مرا به بویت
***
صد مرتبه من زپای تا فرق
در بحر امیــد و آرزو، غرق
از ناحیۀ شمال تا شرق
سوی تو شدم روانه چون برق
***
اما تو به من نظر نکردی
بر کشور من سفر نکردی
از کوچۀ من گذر نکردی
یا کردهای و خبر نکردی
***
هر چند دلم شکستهای تو
پیوند وفا گسستهای تو
پیوسته به جان نشستهای تو
وان در، به جهان ببستهای تو
***
خواهی تو اگر ز مهربانی
احوال دل مرا بدانی
این خط به زبان بیزبانی
از دل به تو میدهد نشانی
***
کردی تو جفا و جور چندین
در حق من و نرنجم از این
از دل به تو صد سلام و تحسین
عمر تو دراز باد... آمّین!
ارسالی از طرف یکی از دوستانم....