وبلاگ های من

سلام.به وبلاگ من خوش اومدی

وبلاگ های من

سلام.به وبلاگ من خوش اومدی

دست هایمان نرسیده است به هم...

از دل و دیده گرامی‌تر هم آیا هست؟
دست
آری، ز دل و دیده گرامی‌تر: دست!
***
زین همه گوهر پیدا و نهان در تن و جان
بی گمان دست گران قدرتر است!
هر چه حاصل کنی از دنیا، دستاوردست!
هر چه اسباب جهان باشد، در روی زمین
دست دارد همه را زیر نگین
سلطنت را که شنیده‌ست چنین؟!
***
شرف دست همین بس که نوشتن با اوست
خوش‌ترین مایه دلبستگی من با اوست
***
در فروبسته‌ترین دشواری
در گران‌بارترین نومیدی
بارها بر سر خود بانگ زدم:
هیچت ار نیست مخور خون جگر، دست که هست!
بیستون را یاد آر
دست‌هایت را بسپار به کار
کوه را چون پر کاه از سر راهت بردار!
***
وه چه نیروی شگفت‌انگیزی‌ست
دست‌هایی که به هم پیوسته‌ست
به یقین هر که به هر جای درآید از پای
دست‌هایش بسته‌ست!
***
دست در دست کسی
یعنی پیوند دو جان
دست در دست کسی
یعنی پیمان دو عشق
دست در دست کسی داری اگر دانی دست
چه سخن‌ها که بیان می‌کند از دوست به دوست
***
لحظه‌ای چند که از دست طبیب
گرمی مهر به پیشانی بیمار رسد
نوشداروی شفابخش‌تر از داروی اوست
***
چون به رقص آیی و سرمست برفشانی دست
پرچم شادی و شوق است که افراشته‌ای
لشگر غم خورد از پرچم دست تو شکست!
***
دست گنجینۀ مهر و هنر است:
خواه بر پردۀ ساز
خواه در گردن دوست
خواه بر چهرۀ نقش
خواه بر دندۀ چرخ
خواه بر دستۀ داس
خواه در یاری نابینایی
خواه در ساختن فردایی
***
آنچه آتش به دلم می‌زند، اینک، هر دم
سرنوشت بشر است
داده با تلخی غم‌های دگر دست به هم
بار این درد و دریغ است که ما
تیرهامان به هدف نیک رسیده‌ست، ولی
دست‌هامان نرسیده‌ست به هم!

 

 

ارسال شده از طرف یکی از دوستانم....

نامه


ای یار عزیز و جان شیرین
ای دلبر مهربان دیرین
یاد تو دوای روح غمگین
از دل به تو صد سلام و تحسین
***
آمد خط تو، گشادم آن را
بر دیدۀ تر نهادم آن را
قاصد، که بپا فتادم آن را
جان مژده بها، بدادم آن را
***
تو در خط خود چه‌ها نوشتی
بس نسبت ناروا نوشتی
دربارۀ من خطا نوشتی
این خط خطا چرا نوشتی؟
***
من عهد تو را کجا شکستم؟
با کی، بجز از تو عهد بستم
کی رشتۀ مهر تو گسستم
بی یاد تو کی دمی نشستم؟
***
پیوسته در آرزوی رویت
بنشسته نظر کنم به سویت
شاید که وزد نسیم کویت
دل‌زنده کند مرا به بویت
***
صد مرتبه من زپای تا فرق
در بحر امیــد و آرزو، غرق
از ناحیۀ شمال تا شرق
سوی تو شدم روانه چون برق
***
اما تو به من نظر نکردی
بر کشور من سفر نکردی
از کوچۀ من گذر نکردی
یا کرده‌ای و خبر نکردی
***
هر چند دلم شکسته‌ای تو
پیوند وفا گسسته‌ای تو
پیوسته به جان نشسته‌ای تو
وان در، به جهان ببسته‌ای تو
***
خواهی تو اگر ز مهربانی
احوال دل مرا بدانی
این خط به زبان بی‌زبانی
از دل به تو می‌دهد نشانی
***
کردی تو جفا و جور چندین
در حق من و نرنجم از این
از دل به تو صد سلام و تحسین
عمر تو دراز باد... آمّین!

 

ارسالی از طرف یکی از دوستانم....

ای بهانه ی زندگی من....

سلام بهانه من برای زندگی ....
دلت تنگ است ..... می دانم !!
قلبت شکسته است ..... می دانم !!
دوری برایت سخت است ...... می دانم !
اما برای چند لحظه ای ارام بگیر ..... تا برایت بگویم...
بگویم از دنیایی که به هیچ کس وفا نمی کند....
و مردمی که به جز خودشان هیچ کس را نمی بینند..!
بگویم از انچه که در این مدت بر من گذشت.....
اما گریه نکن ....که حال و هوای تو مرا بارانی تر می کند...
گریه نکن که چشمهای من نیز به گریه خواهند افتاد...
بیا و درد دلت را به من بگو...
و مطمئن باش که قول می دهم ارامت کنم...!
با گریه خودت را ارام نکن....
گریه نکن که اشکهایت مرا نا ارامتر می کند..
گریه تو مرا به دلتنگی های دیرینه ام می کشاند....
گریه نکن چون منهم مانند تو اشفته می شوم..
می دانی که دوست ندارم ان چشمهای زیبایت رو خیس اشک ببینم ..
ای عزیزم ...
ای زندگی ام ....
ای عشقم .....
اینها تمام حرفهایی بود که در اوج دلتنگی با دل نا ارام خود ارام ارام گریستم...
برای دلی که هنوز در نبود تو ....
و ارام ... ارام می میرد...!
باور کن بغض راه گلویم را بسته است....
اما گریه نمی کنم...
می خواهم برایت فقط بنویسم...
اما تو بگو بهانه ام ...
می خواهم به یاد گذشته .... اما اینبار با دستانی سرد اشکهای گونه هایت را پاک کنم ( به یاد روزهای از دست رفته )
بهانه ام :
بیا و دستهایت را در دستهایی بی روجم بگذار....
و به یاد روزهای اول اشنایی مان دوباره ...ببار ...
این بار می خواهم جور دیگری اشکهایت را پاک کنم..!
سرت را بر روی شانه هایم بگذار ...و ارام در گوشم زمزمه کن ...
باور کن به درد دلهایت گوش خواهم کرد...
می دانی اگر هنوز هم دلی برایت مانده باشد
وقتی دست نوشته هایم را می خوانی ....
اشک از چشمان
ت سرازیر می شود....
پس برای اخرین بار هم گریه کن....
چون این درد دلی بود که در اوج بی کسی .....
من نیز با چشمانی خیس برایت نوشتم.....