وبلاگ های من

سلام.به وبلاگ من خوش اومدی

وبلاگ های من

سلام.به وبلاگ من خوش اومدی

چگونه یک زن را خوشحال کنیم...


برای خوشحال کردن یک زن...

یک مرد فقط نیاز دارد که این موارد باشد :
1. یک دوست
2. یک همدم
3. یک عاشق
4. یک برادر
5. یک پدر
6. یک استاد
7. یک سرآشپز
8. یک الکتریسین
9. یک نجار
10. یک لوله کش
11. یک مکانیک
12. یک متخصص چیدمان داخلی منزل
13. یک متخصص مد
14. یک متخصص علوم جنسی
15. یک متخصص بیماری های زنان
16. یک روانشناس
17. یک دافع آفات
18. یک روانپزشک
19. یک شفا دهنده
20. یک شنونده خوب
21. یک سازمان دهنده
22. یک پدر خوب
23. خیلی تمیز
24. دلسوز
25. ورزشکار
26. گرم
27. مواظب
28. شجاع
29. باهوش
30. بانمک
31. خلاق
32. مهربان
33. قوی
34. فهمیده
35. بردبار
36. محتاط
37. بلند همت
38. با استعداد
39. پر جرأت
40. مصمم
41. صادق
42. قابل اعتماد
43. پر حرارت
بدون فراموش کردن :
44.تعریف کردن مرتب از او
45.عشق ورزیدن به خرید
46.درستکار بودن
47.بسیار پولدار بودن
48.تنش ایجاد نکردن برای او
49.نگاه نکردن به بقیه دختران
و در همان حال، شما باید :
50.توجه زیادی به او بکنید، و انتظار کمتری برای خود داشته باشید
51.زمان زیادی به او بدهید، مخصوصاً زمان برای خودش
52.اجازه رفتن به مکانهای زیادی را به او بدهید، هیچگاه نگران نباشید او کجا می رود.
بسیار مهم است :
53.هیچگاه فراموش نکنید :
* سالروز تولد
* سالروز ازدواج
* قرارهایی که او می گذارد

 

 


چگونه یک مرد را خوشحال کنیم:

۱. تنهاش بذارید!!!!!!!!!!!!!...........

 

 


نظر شما چیه؟

ای کاش....


کاشکه یه روز با همدیگه سوار قایق می شدیم
دور از نگاه ادما هر دومون عاشق می شدیم
کاش آسمون با وسعتش تو دستامون جا می گرفت
گلای سرخ دلمون کاش بوی دریا می گرفت
کاش تو هوای عاشقی لیلی و مجنون می شدیم
باد که تو دریا می وزید ما هم پریشون می شدیم
کاش که یه ماهی قشنگ برای ما فال می گرفت
برامون از فرشته ها امانتی بال می گرفت
با بال اون فرشته ها تو آسمون پر می زدیم
به شهر بی ستاره ها به آرومی سر می زدیم
شب که می شد امانت فرشته ها رو می دادیم
چشمامونو می بستیم و به یاد هم می افتادیم
کاشکه تو دریای قشنگ خواب شقایق می دیدیم
خواب دو تا مسافر و عشق و یه قاشق می دیدم
کاشکه می شد نیمه شب با همدیگه دعا کنیم
خدای آسمونا رو با یک زبون صدا کنیم
بگیم خدای مهربون ما رو ز هم جدا نکن
هرگز به عشق دیگری ما رو مبتلا نکن
کاش مقصد قایق ما یه جای دور و ساده بود
که عکس ماه مهربون رو پنجره اش افتاده بود
کاش اونجا هیچ کسی نبود
یه وقتی با تو دوست بشه
تو نازنین من بودی مثل حالا تا همیشه
کاشکه به جز من هیچ کسی این قدر زیاد دوست نداشت
یا که دلت عشق منو اول عشقاش می گذاشت
کاش به پرنده بودی و من واسه تودونه بودم
شک ندارم اون موقع هم این جوری دیوونه بودم
کاش تو ضریح عشق تو یه روز کبوتر می شدم
یه بار نگاه می کردی و اون موقع پر پر می شدم
کاش گره دستامونو این سرنوشت وا نمی کرد
کاش هیچ کدوم از ما دو تا هیچ دوستی پیدا نمی کرد
کاش که می شد جدایی رو یه جایی پنهون بکنیم
خارای زرد غصه رو از ریشه ویرون بکنیم
کاش که با هم یه جا بریم که آدماش آبی باشن
شباش مثه تو قصه ها زلال و مهتابی باشن
کاشکه یه روز من و تو رو تو دریا تنها بذارن
تو قایق آرزوها یه روز مارو جا بذارن
اون وقت با لطف ماهیا دریا رو جارو بزنیم
بسوی شهر آرزو بریم و پارو بزنیم
بریم یه جا که آدماش بر سر هم داد نزنن
به خاطر یه بادبادک بچه ها فریاد نزنن
بریم یه جا که دلها رو با یک اشاره نشکنن
بچه ها توی بازیشون به قمریا سنگ نزنن
جایی که ما باید بریم پشت در زندگیه
عادت مردمش فقط عشقه و آشفتگیه
چشمامونو می بندیم و با هم دیگه می ریم سفر
یادت باشه اینجا هوا غرق یه دلواپسیه
اما از اینجا که بریم فقط گل اطلسیه
ترو خدا منو بدون شریک شادی و غمت
مثل همیشه عاشقت مثل گذشته
.......

تنهایی

یک ورق کاغذ و یک تکه قلم.

می نویسم از عشق،

می نویسم از تنهایی عاشق،

ز دلتنگی و بی تابی معشوق
 
می سپارم به رود ،

چون که می دانم هیچ قاصدکی ، تاب سنگینی نامه من را ندارد
 
می نویسم به امیدی که رسد دست تو این غم نامه من

تو بخوانی و بدانی که من تنها چه شوری دارم در دل ،

می نویسم به امیدی که رسد روزی از تو جوابی

جوابی که در آن شرح دلتنگی و بی تابی تو هویدا باشد

و اما ای کاش ،

ای کاش باد موافق گردد،

شرح حالت را برایم آرد

در انتظارت به کنار دریا میمانم..

چون که می دانم هیچ رودی طاقت سنگینی ،دلتنگی و بی تابیت را نخواهد

داشت.../